اشاره: جنرال جاوید کوهستانی در 1342 متولد شده است. در دانشگاه نظامی افغانستان درس خوانده و در جهاد مقاومت به عنوان یک چهرۀ نظامی نقش داشته است. در کنفرانس بن اول در سال 2001 حضور داشته و در حال حاضر در یک مجموعۀ سیاسی به نام "نهضت آزادی و دموکراسی" کار میکند. در دو دوره انتخابات از داکتر عبدالله رییس اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان حمایت کرده است. اکنون به عنوان یک فعال سیاسی و تحلیلگر نظامی در افغانستان مطرح است. برای بررسی وضعیت افغانستان و تهدیدهای پیشرو با آقای کوهستانی به گفتوگو پرداختهایم.
افغانستانرو: در روزهای پسین، فضای نا امیدی در مذاکرات صلح سایه افگنده است. طرفهای این مذاکرات از جمله دولت افغانستان از نتیجۀ این پروسه ابراز نا امیدی کردهاند. چه دلایلی سبب شده است که مذاکرات به بن بست بخورد؟
همه میدانند که نقش محوری را در بیثباتی افغانستان سازمان استخبارات، ارتش و سیاستگذاران پاکستان دارند. طالبان بهعنوان ابزار فشار اسلامآباد در بیثبات ساختن افغانستان عمل میکنند. آنها دیدگاه و اهداف خود را از پاکستان دریافت میکنند. تا زمانیکه پاکستانیها به اهدافیکه در منطقه و افغانستان دارند، نرسند؛ من فکر میکنم که بحث مذاکره و ختم جنگ با گروههای شورشی یک کار ناممکن است.
در این اواخر چه در زمان مأموریت حامد کرزی و چه هم در دورۀ مأموریت اشرف غنی، تمایلات زیادی بر ختم معضل دیورند وجود داشته است. چنانچه حامد کرزی به تکرار پس از کناررفتن از قدرت یاد کرد که پاکستانیها بارها از ما خواستند که دیورند را به عنوان یک مرز رسمی بینالمللی بپذریم و به اختلافات پایان دهیم. اما مسوولان افغانستان و حکومتهای این کشور از پذیرفتن این خط به عنوان مرز رسمی طرفه رفتهاند. در این اواخر مشاهدات ما و گفت وگوهایی که با افسران بازنشستۀ ارتش پاکستان و استخبارات این کشور داشتیم، نشان میدهد که آنها در تلاش فشار بر افغانستان هستند تا خط دیورند به عنوان یک مرز رسمی پذیرفته شود. آنها از افغانستان میخواستند که مرز بسته شود؛ اما متأسفانه حکومتهای افغانستان در گذشته و اکنون از پذیرفتن این خط شانه خالی میکنند. این ملاحظهیی است که من در نشستهایی که با سران پاکستانی داشتیم، عنوان داشتند.
بحث دیگر، نفوذ هندوستان در افغانستان است. خود نپذیرفتن خط دیورند به عنوان یک مرز رسمی، زمینه را برای نفوذ در میان اقوام آن سوی دیورند مساعد میسازد. برداشت اسلامآباد این است که نبود مرز زمینه را برای نفوذ هند و افغانستان در میان قبایل و گروههای قومی بالا برده و در نتیجه بستر را برای بیثباتی فراهم میسازد. بناً جلو حضور هندوستان در افغانستان باید گرفته شود و حرکتهای دهلی در کنترل باشد. بنابراین، تا زمانیکه پاکستان به اهدافش نرسد، جنگ و شورشگری در افغانستان خاتمه نخواهد یافت و اسلامآباد اجازۀ ایجاد یک حکومت قانونمند، باثبات و متکی بر خود را که بتواند از ارادۀ شهروندان خود نمایندگی کند، نخواهد داد. دشواری مسأله این است که برخی سران افغانستان زیر نفوذ پاکستان قرار دارند. با چنین وضعی، انتظارداشتن از مذاکرات صلح و تأمین ثبات یک امر ناممکن است.
افغانستان.رو: از اظهارات شما بر میآید که همهکاره در مذاکرات صلح پاکستان است. این درحالی است که برخی رهبران دولت افغانستان گفتهاند که اکنون با طالبان یکدست روبرو نیستیم. حالا، طالبان امریکایی، ایرانی و ... داریم. کشورهاییکه در مذاکرات صلح دخیل هستند (امریکا و چین)، نقشی در ختم جنگ و برقراری صلح ندارند؟
در نفوذ این کشورها شک ندارم. اما باید بدانیم که عامل جنگ، نا امنی و بیثباتی در افغانستان پاکستان و طالبان هستند. تمویلکنندۀ تروریستهای داخلی و آسیای میانه، داعش و القاعده در افغانستان، پاکستان است. تمام رهبران طالبان در کویته، پیشاور، کراچی و بلوچستان به سر میبرند و تحت کنترل استخبارات و ارتش پاکستان هستند؛ شناسنامه دارند؛ محل سکونتشان مشخص است؛ خانه و موتر دارند؛ در جلسات اشترات میکنند و برای اسلام آباد تبادلۀ اطلاعات میکنند. سایر کشورها از حضور طالبان و تشدید جنگ سود میبرند. پس از پاکستان، عامل بیشتر بیثباتی در افغانستان عربستان سعودی است. ریاض پول زیادی را بر طالبان و جنگجویان به خاطر رسیدن به اهدافش در آسیای میانه و سایر کشورها به مصرف میرساند. آنها هم از طریق پاکستان و هم از طریق نمایندگان طالبان در مکه و مدینه و سایر شهرها به تمویل گروههای شورشی میپردازند. سایر کشورهای خلیج از جمله قطر و امارات متحده عربی و از طریق آنها ایالات متحده امریکا در تمویل این گروهها نقش دارند و تا زمانیکه منافع کلان ایالات متحده در خطر نباشد، مانع این گروهها نمیشوند.
ایرانیها هم شبکههای استخباراتی فعالی در درون طالبان دارند. آنها دنبال میکنند که طالبان با چه گروههایی در تماس هستند، تا منافع این کشور را در خطر نیندازند. برخی رهبران طالبان در ایران با خانودههایشان زندگی میکردند. کمکهای مالی و تسلیحاتی دریافت میکنند. اما کاملاً سری و از طریق قاچاقبران این روابط تأمین میشود که هیچ رد پا و نشان انگشت از استخبارات ایران و سپاه پاسداران این کشور بر جا نمیگذارند. آنها با عمق نفوذ در درون طالبان می کوشند که از نفوذ غربیها در درون طالبان آگاهی داشته باشند. از سوی دیگر، چین اکنون فعال شده است. از دورن طالبان آگاه هستند و رابطه دارند. چینیها میبینند که افراد مربوط به سینکیانگ، کاجرویها و تروریستان ترکستان شرقی و فراریهاییکه در آن منطقه وجود دارد، در کجا هستند و چه فعالیتی دارند. چینیها بر اوضاع کنترل دارند و برای این کار هزینه میکنند. بخشی از شبکههای استخباراتی را در افغانستان و پاکستان فعال نگه داشتهاند. اما بیشترین بازی را در میان پاکستان و طالبان از گذشتههای دور انگلیسها مدیریت میکنند. انگلیسها از روابط خوب و نزدیکی با طالبان برخوردار هستند. نتایج قبلی از جمله حضور انگلیسها در هلمند و رابطۀ گذشته انگلیس با امارات اسلامی طالبان این مسأله را واضح میسازد. انگلیسها روابطشان را از طریق آیاسآی برقرار میسازند؛ چون MI6 روابط بسیار نزدیکی با ISI دارد.
طالبان به عنوان ابزارهای اطلاعاتی کشورهای مختلف کشورهای خارجی تبدیل شدهاند. رهبران طالبان با حلقات مختلف در تماس هستند. شاید بسیاری اوقات اطلاعاتی را که به سازمانها میدهند، نادرست باشد؛ اما آنها از دادن اطلاعات سود میجویند. طالبان به یک ساختار اقتصادی به رهبران این گروه و به حامیانشان تبدیل شدهاند. بدین لحاظ از میان رفتن طالبان کار چندجانبه میخواهد؛ کار یک جانبه نیست. از یک طرف بر پاکستان فشار وارد شود و از سوی دیگر، طالبانی که در داخل و بیرون استند، زیر فشار قرار گیرند. تا زمانیکه ریشههای طالبان در بیرون با سازمانهای استخباراتی قطع نشود، امکان تأمین صلح وجود ندارد.
افغانستان.رو: جناب جنرال، شما ایالات متحده امریکا را در حمایت از طالبان همگام و همسو با پاکستان، عربستان، قطر و امارات میدانید. آیا جنگ چهارده سالۀ امریکا در افغانستان یک سناریو بوده است؟
پس از حادثۀ یازدهم سپتمبر و جریحهدارشدن غرور امریکا، این کشور جنگ با القاعده را آغاز کرد. از آغاز هدف آنها القاعده بود، نه طالبان. وقتی طالبان خواستهای واشنگتن مبنی بر تسلیمدهی بن لادن را نپذیرفتند، مورد حمله قرار گرفتند. اما طالبانی سرکوب شدند که به القاعده پناه داده بودند. از سران بزرگ طالبان، ملاعمر توسط پاکستانیها به قتل میرسد و یکی دو تن از سران طالبان از جمله اختر محمد عثمانی و ملادادالله که در آغاز کشته شدند، دیگر هیچ یک از سران طالبان از بین نرفتند و گرفتار نشدند. یک تعدادی که گرفتار شدند، به گوانتانامو فرستاده شدند و بعد رها گردیدند. یک برخورد قاطع و جدی با طالبان صورت نگرفت. پس از حملۀ امریکا به عراق نیات این کشور در قبال افغانستان تغییر کرد و بازی در منطقه به منافع افغانستان نبود. برای نجات افغانستان کاری نشد و این کشور به عنوان تختۀ بازی و خیز امریکا و سایر کشورها تبدیل شد. افغانستان هدف قرار نگرفت، بل وسیلهیی برای بقای امریکا در منطقه شد. امریکاییها جنگ را طولانی و طالبان را جسور ساختند. شما میدانید که اکنون طالبان در تمامی مناطق افغانستان حضور فعال و نمایندگی دارند. هیچ ولایتی در افغانستان استثنا نیست که در آنجا طالبان و گروههای شورشی حضور نداشته باشند. حتا ولایتهای شیعهنشین از جمله دایکندی و بامیان که امنترین ولایتها بودهاند، اکنون شاهد حضور طالبان هستند. همچنان ولایتهاییکه پیشتر مرکز مقاومت بودند از جمله تخار، پروان، بدخشان و کاپیسا، امروز شاهد ناامنی هستند. این نشان میدهد که امریکاییها صادق نبودند. بعدها نشانههایی از نوع همکاری و رابطه بین طالبان و شبکههای غربی پیدا شد. نشست و برخاست طیاره ناتو و انتقال مواد تسلیحاتی در برخی ولایتها از جمله کندز و بغلان این مسأله را ثابت میسازد.
حتا حامد کرزی باری گفت که طیارهها بر طالبان اکمالات میکنند. این اطلاعات در دست سازمان استخبارات روسیه هم قرار دارد. بارها دیده شد که طیارهها در مرزهای شمالی افغانستان نشست کردند و وقتی نمایندههای مجلس از ناتو پرسیدند، آنها گفتند که این پروازها در راستای مبارزه با مواد مخدر صورت گرفته است. درحالیکه که چنین نبوده و این نشستها، برای انتقال جنگجویان و شورشیان صورت گرفته است. این طیارهها شورشیان را از جنوب به شمال و به مرزهای کشورهای آسیای میانه انتقال دادند. این اسناد و شواهدی است مبنی بر نقش سازمانهای غربی در تقویت گروههای شورشی. کمتر جنگجویان آسیای میانه در شانزده سال اخیر مورد حمله و بمباردمان قرار گرفتهاند، حتا در وزیرستان شمالی. در بیشترین موارد شورشیان عرب و پاکستانی مورد هدف بودهاند و کمترین تلفات را جنگجویان آسیایمیانه داشتهاند. حتا گاهی جنگجویان آسیایمیانه پس از گرفتاری رها شدهاند. اینها سیاست چندگانۀ غربی را در قبال افغانستان و جنگ با تروریسم نشان میدهد که یک نوع نگرانی را برای مردم افغانستان به بار آورده است. صداقت از جانب غرب و همسایههای افغانستان در مبارزه با تروریسم وجود نداشته و به همین دلیل ما تعریف واضح از تروریزم نداریم. تروریست از دید کشورها کسانی هستند که منافع خودشان را تهدید میکنند. در افغانستان تنها القاعده تروریست خوانده میشود. هیچگاهی طالبان را با مجموع حملات انتحاری و دهشتافگانهییکه کردند، به عنوان تروریستان خطاب قرار ندادهاند. این نوع سیاست نشان میدهد که پیوند عمیقی میان این شورشیان و استخبارات جهانی وجود دارد.
افغانستان.رو: شما امریکاییها را متهم به انتقال شورشیان به شمال افغانستان کردید. اسناد و شواهدی که این مسأله را ثابت بسازد، چیست؟
انتقال جنگجویان آسیایمیانه و چیچینی به گورتیپۀ کندز در سال 2009 آغاز شد که بعدها این منطقه به یک مرکز مهم تروریستان در شمال افغانستان مبدل گشت. هم مسوولان نظامی، هم نمایندگان پارلمان و هم مردم بر نشست طیارههای ناتو در این منطقه تأکید ورزیدند. چون در آن زمان، نیروهای امنیتی افغانستان کنترلی بر هوا نداشتند و در کل نیروی هوایی فعال نبود. در همان زمان، شماری از تروریستان مربوط به کشورهای آسیایمیانه در چهاردره دستگیر شدند و به ریاست امنیت ملی کندز تسلیم گردیدند. نیروهای خارجی به ریاست امنیت ملی کندز رفتند و گفتند که این افراد مربوط سازمان القاعده هستند و باید به منظور تحقیقات به ما بسپارید. اسیران را تسلیم گرفتند و سپس رها ساختند. در فعالیتهای بعدی این تروریستها دوباره دستگیر شدند. این نشان داد که افراد دستگیر شده بار دیگر از سوی ناتو به جنگ فرستاده شده است. بعدها این موارد در بغلان، کاپیسا، فاریاب و غزنی دیده شد. در هلمند به طور گسترده رابطۀ انگلیسها با طالبان افشا گردید که حتا منجر به اخراج دو دیپلومات انگلیسی شد. اینها نشان میدهد که یک پیوند و علایق عمیقی میان شورشیان و این کشورها وجود دارد. همواره نیروهای بینالمللی این موارد را تکذیب کردهاند و اما پاسخ روشن به این مسأله ندادند.
حالا دربارۀ انتقال داعش چنین اتهامی وجود دارد. گفته میشود برخی جنگجویان داعش را از عراق و سوریه به پایگاه بگرام و از آنجا به کنر و ننگرهار افغانستان انتقال دادهاند. تصاویری از هلیکوپترهایی که افراد جنگجوی داعش را روی تپهها پایین کردند، نشر شد و نمایندههای پارلمان بارها این مسأله را یادآوری کردند. اسناد و شواهد زیادی وجود دارد که تبانی بین کشورهای غربی، داعش، طالبان و برخی از حلقات شبکۀ القاعده در افغانستان را نشان میدهد.
افغانستان.رو: ظاهراً هدف انتقال داعش و طالبان به شمال تهدید کشورهای آسیای مرکزی است. آیا مجرایی برای عبور این تروریستان به آن سوی سرحد(کشورهای شوروی پیشین) وجود دارد؟ امریکاییها با این کار چه را دنبال میکنند؟
پس از درگیری روسیه و امریکا در سوریه و عراق، برای انتقال شورشیان آسیای میانه به مناطق امن و جلوگیری از بمباردمان بالای آنها تلاش صورت گرفت.
تلاشهای زیادی وجود دارد که از دهلیز بدخشان افغانستان به بدخشان تاجیکستان و از طریق سلسله کوههای مرتفع که همواره قاچاقبران مواد مخدر از آن استفاده کردهاند، تروریستان را نخست به تاجیکستان، ازبکستان و قرغزستان اعزام کنند و از بستر این کشورها به روسیه برای تهدیدات امنیتی بفرستند. بارها دیده شده است که با پاسپورتهای جعلی که در پاکستان به اتباع کشورهای آسیای مرکزی توزیع کردهاند، آنها را از طریق چین و ایغور به ترکستان شرقی و دوباره به قزاقستان و آسیایمیانه و به ساحۀ نفوذ روسیه بردند تا فعالیتهای تروریستی را انجام بدهند. همچنان از طریق ایران به ترکیه و از آن طریق به آذربایجان و سپس به کشورهای آسیای میانه این تروریستان را گسیل میساختند. در ترکیه مراکز رسمی پذیرایی از این گروهها وجود دارد.
پس از عملیات در وزیرستان شمالی، بخشی از جنگجویان آسیای مرکزی از این مناطق به دریای عمان و از آن طریق به سوریه انتقال داده شدند که بخشی از جنگجویان جبهۀ النصره و داعش را در سوریه تشکیل میدهند. تعدادی هم از سایر کشورها به ترکیه رفتند و سپس وارد سوریه گردیدند.
افغانستان.رو: نقش روسیه و کشورهای آسیای مرکزی در دفاع از مرزها و شهروندانشان و همچنان در جلوگیری از نفوذ تروریستان چه بوده است؟ این کشورها چگونه میتوانند در پیکار با هراسافگنی نقش موثری ایفا کنند؟
برعلاوۀ تهدیدهاییکه متوجه این کشورها شده است، سختگیری بیش از حد در مرزها، زمینههای رفتوآمد میان اتباع این کشورها را گرفته است. این مسأله تأثیر بدی در روابط بازرگانی افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی نیز بر جا گذاشته است. ازبکستان تلاش بیشتر بر کنترل مرزها و همچنان صدور ویزه بر اتباع افغانستان و دیگر کشورهای همسایه داشته است. ایجاد پاسگاههای سرحدی، جابجاسازی قطعات خاص ارتش و کشیدن سیم خاردار در مرز از کارهایی بوده که این کشورها انجام دادهاند. ازبکستان چون آسیبپذیری بیشتری دارد، کنترل بیشتری بر مرزها دارد. تاجکستان هم همگام با روسیه از مرزهای خود پاسبانی میکند. همچنان کارهای اطلاعاتی هم صورت میگیرد که جلو فعالیت تروریستان گرفته شود. با وجود این همه تدابیر، شاهد زدوخوردها در تاجکستان بودیم. تلاش وجود دارد که ناامنی به ازبکستان هم کشانیده شود و از آن طریق دیگر کشورهای آسیای مرکزی را نا امن سازند. همچنان تلاش شده که از ترکمنستان که مرزهای بازتری با افغانستان دارد، برای نفوذ استفاده شود. طالبان از روابط بهتری با ترکمنستان برخوردار بودند و بیشتر از مرزهای ترکمنستان سود برده شده است.
با وجود تلاشهاییکه کشورهای آسیای مرکزی و سازمان شانگهای برای مبارزه با تروریسم انجام دادهاند، تهدیدها و چالشها همچنان وجود دارد و جنگجویان در شمال افغانستان فعال هستند. در سال 95 تلاش صورت میگیرد گروه داعش از شرق افغانستان یعنی از ولایتهای ننگرهار، کنر و نورستان و از راههای چترال به شمال افغانستان راه باز کنند. همچنان میخواهند در بدخشان، کندز و دیگر مناطق شمال داعش جابجا شود. ولایت بادغیس به خاطر مرز مشترکی که با ترکمنستان دارد، بیشتر مورد توجه است. بخشی از جنگجویان از طریق پل زابل- غزنی و با پشت سرگذاشتن ولایت غور خود را به بادغیس خواهند رساند تا این ولایت را تحت کنترل در بیاورند.
هنوزهم شورشیان امکانات خاصی دارند. میتوانند زخمیهای خود را تداوی کنند و خانوادههای خود را این طرف به آن طرف انتقال دهند و در جغرافیای امن زندگی کنند.
افغانستان.رو: آقای کوهستانی از سازمان شانگهای یاد کردید. سازمان شانگهای و سازمان امنیت جمعی برای دفع تهدیدها و همکاری با افغانستان چه کارهایی کردهاند و چه کرده میتوانند؟
با وجود تلاشهای کشورهای عضو و ناظر از جمله افغانستان و تعهداتی که در راستای مبارزه با تروریسم و جرایم سازمان یافته (مواد مخدر) میان مقامهای کشورهای عضو این سازمان از جمله وزرای داخله، خارجه و بخشهایی از استخبارات این کشورها صورت گرفته است، اما اقدامات کلانی که منجر به مبارزه عملی با تروریسم شود، در افغانستان شاهد نبودهایم. بیشتر فعالیتها و هماهنگیها در داخل کشورهای عضو شانگهای محصور بوده است. در افغانستان نمایندهگی و یا مرکزی از جانب شانگهای برای تبادلۀ اطلاعات و هماهنگی وجود ندارد.
تازه اطلاعاتی که داریم بخشهایی از امنیت ملی چین با حکومت افغانستان به تفاهم رسیدهاند که دفاتری را در کابل داشته باشند و در همکاری با امنیت ملی افغانستان به جمع آوری اطلاعات بپردازند تا در آینده بتوانند به سازمان شانگهای ارایه کنند.
اما سازمان شانگهای با توجه به قدرت و توانایی نظامی و اقتصادی که دارد - به استثنای چند مورد نشست و تبادلۀ اطلاعات- نقش و جایگاهی را که باید در تأمین ثبات، سهم گرفتن در پروسۀ صلح و امنیت، حمایت از نیروهای امنیتی و همکاریهای کلان چندجانبه با افغانستان داشته باشد، تا اکنون نداشته است.
افغانستان.رو: پیشتر برخی رسانهها برخی مقامات دولت افغانستان را به همکاری در انتقال طالبان به شمال متهم کرده بودند. باور شما به عنوان یک آگاه مطرح نظامی افغانستان در این زمینه چیست؟
همانطوری که ساختارهای سیاسی- نظامی افغانستان در میان رهبران ذینفوذ قومی تقسیم شده است، در میان قدرتهای منطقهیی و جهانی هم به نحوی تقسیم گردیده. بیشترین نفوذ را در ساختار نظامی – سیاسی افغانستان پاکستانیها و غربیها دارند. این افراد متمایل به همسویی و همکاری با غرب و پاکستان برای رسیدن به اهداف این کشورها هستند.
متأسفانه حفظ و کنترل قدرت را در افغانستان در تضعیف سایر اقوام جستجو میکنند. بدین لحاظ با سازمانهای استخباراتی برای انتقال جنگجویان به شمال افغانستان تبانی میکنند تا از یک جانب به اصطلاح خودشان از نفوذ جنگسالاران معروف در شمال جلوگیری کرده و پایگاههای آنها را تصرف کرده و آنها را بیبهره از حمایت مردم بسازند. یعنی کسانی که در انتخابات چالش بودند و میتوانند قدرت را در شمال از طریق مبارزات مدنی- سیاسی حفظ کنند؛ جای پای آنها را خالی بسازند و مشروعیتشان را بگیرند. بناً حلقات خاص جنگ را به شمال کشاندند تا تهدیدها بر جنرال دوستم، استاد عطا، صلاحالدین خان و سایر شرکایی که در شمال از نفوذ بیشتر برخوردار هستند؛ افزایش یابد و ساحات آنها به کنترل دشمن برود.
بخش دیگر کسانیکه در ساختار قدرت هستند در تبانی با سازمان استخبارات پاکستان و MI6 انگلیس میخواهند آن گروههای جنگجویی را که منافع کشورهای غربی را در مرزهای شمالی افغانستان علیه روسیه تأمین میکنند، برای آنها زمینهسازی و کار کنند؛ عملیاتها را محدود سازند و زمینه را برای مانور آنها بیشتر سازند. این حلقات در ساختار قدرت سیاسی افغانستان حضور دارند و این در حقیقت یک نگرانی کلان است. این افراد ساختار قدرت را استخباراتی و برمبنای منافع دیگران ساختهاند. منافع افغانستان و همسایهها در مرحلۀ چندمین قرار گرفته است. اولویت منافع بر کسانی است که در افغانستان از نفوذ و قدرت بیشتری برخوردار هستند. این مسأله با جدیت وجود دارد؛ اما کمتر به آن پرداخته میشود. کسانی را که افشاگری میکنند، تهدید مینمایند، ترور میکنند و شرایط زندگی آنها را محدود میسازند و وادار به سکوت میسازند.
مردم این موضوعات را میدانند؛ در مطبوعات هم انعکاس پیدا میکند و افرادیکه در رهبری امنیتی قرار دارند در بسیاری از ولایات از جمله هلمند فرصتها را برای طالبان عمداً فراهم ساختهاند. عملیاتها را انجام ندادند. تلفات سربازان بالا رفت. تلفات در ساختارهای امنیتی ما در سال 1394 به گونۀ بیپیشینهیی بلند بود. وضعیت در ساختارهای امنیتی به سود کشورهای بیگانه است و آنها از اوضاع سود میبرند و جغرافیای افغانستان در اختیار سازمانهای استخباراتی قرار گرفته است.
افغانستان.رو: به عنوان آخرین پرسش، با توجه به تهدیدهایی که در پیش روی افغانستان قرار دارد و شما در بالا به آن اشاره کردید، آیندۀ سیاسی افغانستان را چه گونه میبینید؟ آیا دولت کنونی با وضعیت کنونی دوام خواهد آورد؟
با تأسف به دلیل وضعیت سیاسی- استخباراتی که در زیر پوست جغرافیای افغانستان وجود دارد، پیشبینی اوضاع دقیق نمیتواند باشد. دادههای واقعبیانهیی که بتواند آینده را ترسیم کند، محدود است. از اینرو، آدم نمیتواند با صراحت پیشبینی کند که به کجا میرویم. اما با توجه به اختلافی که میان دو تیم سیاسی شامل در دولت وحدت ملی بر سر مسألۀ اصلاحات وجود دارد و با نظرداشت بیعلاقگی که در افکار عمومی جهان در رابطه به افغانستان به وجود آمده است و ضعف مدیریتی که در رهبری کشور و نهادهای امنیتی مشاهده میشود، فساد گستردهیی که به یک فرهنگ تبدیل شده است، اوجگیری مجدد کاشت و ترافیک مواد مخدر در سطح افغانستان که منطقه را تهدید میکند و دوباره دورۀ طلایی خود را طی میکند، نشان میدهد که افغانستان از یک آیندۀ خوبی برخوردار نیست. علایم و نشانههای گسترش بحران بیشتر شده است. همچنان، رقابتهای ناسالم میان افرادی که در گذشته قدرت سیاسی افغانستان را در کنترل داشتند و از مزایای آن برخوردار بودند و اقتدارشان را با مافیای اقتصادی و قدرت گره زدهاند، برای براندازی نظام و ایجاد یک ساختار جدید کار دارند. تلاشهایی برای ناکامی و تضعیف این حکومت از داخل و خارج نظام وجود دارد. اما نفوذ جامعه بینالمللی و حمایتهای غرب توانسته تا اندازهیی وضعیت را تحت کنترل نگه داشته است. ساختار قدرت را امریکا و ناتو گره زده است. تا هنگامیکه آنها تصمیم نگیرند، نیروهای داخلی افغانستان تعیینکننده نیستند. به هر حال، یک آیندۀ تاریک و غبار آلود در پیش روی دیده میشود. ما نگران هستیم. شکلگیری داعش، گسترش فعالیت طالبان، نضجگیری دوبارۀ القاعده و بیارادهگی دولت افغانستان نشان میدهد که ما یک آیندۀ بهتر از نظر اقتصادی، سیاسی و روابط خارجی نخواهیم داشت و سال 1395 یک سال پر چالش هم از نظر اقتصادی و سیاسی- امنیتی در افغانستان خواهد بود.
افغانستان.رو: ممنون جناب کوهستانی.
سپاس از شما.