|
صفحه اول/ |
سرنوشت رستاخیز تغییر پس از گلولهباری جوزای 96
/2.6.2020
نویسنده: آنیتا احمدی
سه سال پیش، صدها جوان معترض به عملکرد و کارکرد حکومت در یک حرکت کاملاً مدنی و مسالمتآمیز به تحصن و اعتراض دست زدند، اما حکومت به جای رسیدهگی به مطالبات جوانان و حرکت عدالتخواهانۀ آنان به سلاح و گلوله متوسل شد و با استفاده از قوۀ قهریه حرکت دادخواهانه و دموکراتیک را قلع و قم کرد.
در دو دهۀ پسین دهها حملۀ انتحاری و تروریستی در کابل رخ داد، صدها نفر کشته شدند و هزاران تن بیپناه گردیدند؛ اما هیچ یک از این حملات به پیمانۀ آتشگشایی بر جوانان رستاخیز تغییر، دردناک و تأثربرانگیز نبود. چون حملات انتحاری و انفجاری کار گروههای تروریستی بود و از تروریزم و هراسافگنی انتظاری غیر از این وجود نداشت. اما حمله بر رستاخیز تغییر، کار مأموران و مسوولان امنیتی بود. مسوولان ردهاول امنیتی به جای تأمین امنیت معترضان به مقابله و تخاصم با آنان برخاستند و برخلاف انتظار دستور آتشگشایی بر معترضان دادند و جوانان و فعالان مدنی- سیاسی را در حضور رسانههای داخلی و بینالمللی به خاکوخون کشیدند.
حمله بر رستاخیز واکنش گسترده و سراسری را در پی داشت. نتیجۀ رویداد جوزای 96 این بود که فاصلۀ حکومت با بخشی از مردم افزایش یافت و شهروندان را به نهادهای امنیتی بیباور ساخت.
حمله بر رستاخیز تغییر، لکۀ ننگ بر حکومتی بود که خود را برخاسته از ارادۀ مردم، حامی دموکراسی و ارزشهای مدرن و دموکراتیک میپنداشت.
ترور پیشقراولان جنبش رستاخیز تغییر مغایر تمام قوانین و مقررات داخلی بود و حمله بر دموکراسی و فعالیت آزاد سیاسی- اجتماعی تلقی گردید. بربنیاد قوانین نافذ افغانستان، تظاهرات و اعتراضات مسالمتآمیز هیچ مانعی ندارد و از سوی نهادهای تنفیذ قانون پشتیبانی و حمایت میشود. اما حمله به جنبش رستاخیز تغییر، حمله انتحاری بر راهپیمایی مدنی و تاریخی جنبش روشنایی و متوقفساختن تظاهرات بیسابقه و تاریخساز تبسم نشان داد که حکومت اعتراضات مسالمتآمیز را بر نمیتابد.
جوانان رستاخیز تغییر بدون توسل به خشونت و سلاح گرم، با ایستادهگی، مقاومت و پایمردی مدنی و دموکراتیک طوری بر حکومت فشار وارد کردند که بر بنیاد اطلاعات موثق سران ادارههای مهم دولتی از فرط ترس و نگرانی دفاتر و اقامتگاههای شان را ترک کرده و به موقعیت های نامعلومی پناه برده بودند.
انتظار میرفت که اعضای رستاخیز تغییر پس از کشتهشدن همکاران و رفقایشان در پای عدالت و دادخواهانی بیاستند و به مبارزۀ مدنی و دموکراتیک ادامه دهند.
اما پس از حادثۀ جوزای 1396 رستاخیز تغییر فروپاشید و به صفوف متعدد و متضاد تقسیم شد. برخی از سران رستاخیز وارد معامله با حکومت شدند. شماری دیگر به رهبران سیاسی پیوستند و جمعی منزوی و به حاشیه رفتند.
انتخابات میزان 1398 پایان کار رستاخیز تغییر را رقم زد. برخی از سران رستاخیز به جبهۀ انتخاباتی اشرفغنی/ امرالله صالح پیوستند، شماری دیگر به اردوگاه انتخاباتی حنیفاتمر/ عطا محمد نور و یونس قانونی ملحق شدند و جمعی در صف انتخاباتی عبدالله عبدالله ایستادند.
چنددستگی و انشعاف در صف دادخواهانه و عدالتطلبانه، بیاعتمادی عمیقی را در سطوح میانی رستاخیز تغییر به وجود آورد. معاملۀ شماری معدود، اکثریت جوانان مبارز را سرخورده و مأیوس گردانید و آنان را به مبارزۀ مدنی و دموکراتیک در افغانستان بیباور ساخت. طوریکه پس از آن رویداد، شاهد هیچ حرکت اعتراضی و دادخواهانه در کابل نبودهایم.
با این حال، بیشتر از آنکه حکومت مسوول فروپاشی در رستاخیز تغییر باشد، جمعی از جوانان فرصتطلب و استفاده جو مقصر هستند که به خاطر اهداف کوچک سیاسی و منافع کوچک مالی یک حرکت دادخواهانه را که با قربانی و خون جوانان سراسری و ملی شد، به معامله گرفتند و فروختند.
سه سال پس از رویداد خونین حمله به سران رستاخیز تغییر، جمعی از نمایندگان مجلس خواهان به کیفر رساندن عاملان آتشباری بر جوانان معترض شدند و گفتند که تاهنوز به صدای حقطلبانۀ آنان پاسخ داده نشده است.
فرمانده پولیس کابل و رییس گارنیزیون کابل بهگونۀ مستقیم در رویداد کشتهشدن جوانان معترض متهم شدند. حکومت متهمان را خانهنشین ساخت. دادگاه آنان را به حبس محکوم کرد. اما هیچ یک تاکنون مورد پیگرد قرار نگرفته و به سزای اعمالشان نرسیدهاند.
انتظار هم نمیرود حکومت جدید افغانستان بخواهد متهمان رویداد خونین رستاخیز را مورد پیگرد و بازپرس قرار دهد.
|
فارسی.رو |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|