|
صفحه اول/ |
راهبرد طالبان: مقابلۀ نظامی بهجای مذاکرۀ سیاسی
/5.4.2020
نویسنده: میرویس قادری
حملات طالبان به هدف تسخیر اراضی، ضربه به نیروهای افغان و قدرتنمایی در میز مذاکرات بینالافغانی تشدید شده است. حملات تازۀ طالبان در درگیریهای 20 سالۀ افغانستان بیسابقه خوانده میشود. این حملات سراسری است. اما تمرکز اصلی به ولایات شمالی از جمله بغلان، کندز، تخار، بدخشان، فاریاب، جوزجان و سمنگان میباشد.
نیروهای وابسته به طالبان هفتۀ گذشته به شماری از ولسوالیهای بدخشان یورش بردند، کنترل دو ولسوالی را به دست گرفتند و تلفات سنگینی به نیروهای افغان وارد کردند. پیشتر در ولایت زابل، در دو رویداد جداگانه دهها عضو ارتش و پولیس افغانستان جان باختند. همینطور در ولایت تخار و کندز نیز حملات گروهی طالبان از نیروهای افغان قربانی گرفت.
طالبان همواره با شروع بهار و پایان زمستان، حملاتشان را افزایش میدهند. اما حملات دو هفتۀ پسین طالبان رهبری قوای مسلح افغانستان را دستپاچه ساخته است. نیروهای افغان بیش از حد به حمایت هوایی و تخنیکی نیروهای امریکایی وابسته بودهاند. ارتش افغانستان بدون حمایت قوای خارجی قادر به حفظ اراضی، تصفیۀ پایگاهها و مناطق تحت کنترل مخالفان مسلح نبوده است. پس از یورش طالبان به شهرهای کندز، هلمند، فراه و غزنی ثابت شد که اگر قوای ناتو و امریکا وارد عمل نشوند، طالبان قادر هستند که بهسادگی کنترل بسیاری از شهرها را به دست آورند.
در این میان، نیروهای ویژۀ افغان(قطعات خاص) قادر بودهاند که بدون حمایت نیروهای بینالمللی نیز حملاتی را سازماندهی کرده و به طالبان تلفات وارد کنند. در آخرین مورد، قوای ویژه در انتقام به حملۀ خونین طالبان در زابل عملیاتی را سازماندهی کردند که به کشته و زخمیشدن دهها عضو گروه طالبان انجامید. اما رقم این نیروها بسیار اندک است و در یک شبانه روز در مناطق مختلف عملیات دارند. اما هر بار به محض اینکه یک منطقه را از کنترل طالبان خارج میسازند و در پی عملیات تازه میروند، طالبان به سادگی کنترل همان منطقه را به دست میگیرند.
نیروهای بینالمللی و طالبان پس از امضای موافقتنامۀ صلح نوعی آتش بس کردهاند. طالبان با استفاده از فرصت، از تمام توان برای «اضمحلال»، «فروپاشی» و قدغن کردن نیروهای افغان کار گرفتهاند. در گذشته حملات بیشتر به پایگاهها و مراکز نظامی ارتش و نیروهای افغان متمرکز بود. اما اکنون حملات طالبان چند بعدی و فرسایشی است. تمام نهادهای محلی آماج حمله قرار دارد. مراکز ولسوالیها و شهرها در تیرس است. هدف اصلی این حملات به دستگرفتن اراضی بیشتر و مناطق استراتژیک است. طالبان به طور کمسابقه به ترور مأموران امنیتی و استخباراتی افغانستان در شهرها دست زدهاند. در روز روشن افراد موترسایکلسوار مأموران امنیتی را در حوزههای کابل آماج قرار میدهند و پا به فرار میگذارند. حوزۀ پنجم امنیتی کابل «قتلگاه» نیروهای افغان شده است. در تازهترین مورد رییس جندر امنیت ملی افغانستان در ماینگذاری در پایتخت جان باخت.
راهبرد دیگر طالبان این است که با اعتمادسازی و فضاسازی بخشی از نیروها را از بدنۀ قوای مسلح خارج سازند. در آخرین مورد شبکۀ تبلیغاتی طالبان، از پیوستن دو گروه از پولیس محلی در بغلان و فاریاب به صفوف این گروه خبر دادند.
در سوی دیگر طالبان مأموریت دارند که مراقب فعالیتهای داعش باشند. ایالات متحده به طالبان مأموریت مبارزه با داعش را سپرده است. همچنان، جلوگیری از فعالیت احتمالی نیروهای وابسته به القاعده در کشور، بخش مهم موافقتنامۀ صلح و تعهد طالبان به امریکا است.
اگر حملات طالبان بدینگونه ادامه یابد، شکی نیست که تا تابستان چند ولایت را بهکنترل در آورند. فاریاب، سرپل، کندز، بغلان و تخار در شمال، زابل، هلمند، فراه، ارزگان و غزنی در جنوب مورد هدف قرار دارند. ولایات شمالی آسیبپذیرتر هستند. کنترل نهادهای دولتی در شمال افغانستان بهطور روزافزون کاهش مییابد. در برخی ولایات دولت صرف مرکز ولایت را به دست دارد. طالبان بهگونۀ منظم عواید ترانزیتی و ترانسپورتی را جمعآوری میکنند. پس از جمعآوری میلیونها افغانی عواید معدن ذغالسنگ سمنگان، دولت استخراج و فروش ذغال را متوقف ساخت. حتا در ولایت استراتژیک و مهم بلخ، کنترل دولت بر شهر مزارشریف محدود شده است. در جنوب نیز طالبان چشمههای عایداتی دولت را به دست گرفتهاند. گمرگهای سیار طالبان به گمرگهای ثابت و رسمی بدل شده است. گزارشهای معتبری از جمعآوری عواید در غزنی، فراه، زابل و هلمند و قندهار وجود دارد.
با امضای موافقتنامۀ صلح بین امریکا و طالبان، انتظار میرفت از میزان خشونتها و جنگ کاسته شود. اما برعکس موافقتنامۀ صلح به تشدید جنگ، کشتار و خونریزی منجر شده است. به طور میانگین روزانه 100 تن از نیروهای دولتی در نبرد با طالبان جان میدهند. نیروهای امریکایی برخلاف تعهداتشان در اعلامیۀ مشترک به دفاع از نیروهای امنیتی برنخاستهاند.
طالبان علاقهیی هم به شروع مذاکرات داخلی ندارند. تحریک طالبان وضعیت در میدان جنگ را به سود میبینند و بدین باور است که مقابلۀ نظامی بیشتر از مذاکرۀ سیاسی آنها را به هدف نزدیک میسازد. از همین رو، هیأت مذاکرهکنندۀ دولت را رد کردند. طالبان تلاش دارند که مذاکرات داخلی تاهنگامی به تأخیر افتد که آنها قدرتشان را در میدان جنگ به رخ جامعۀ بینالمللی و مردم افغانستان بکشند.
همینطور فضای سیاسی افغانستان هم بر وفق مراد طالبان است. آخرین گزارشها میرساند که مذاکرات اشرفغنی و عبدالله عبدالله برسر تقسیم قدرت به شکست انجامیده است. با شکست مذاکرات، کشمکشهای سیاسی، اجتماعی و قومی افزایش خواهد یافت. احتمال درگیری میان هواداران و نیروهای وفادار به دو گروه سیاسی در کابل و ولایات وجود دارد. بحران سیاسی مایۀ امید به طالبان است و آنها را به اهداف و برنامههای راهبردیشان نزدیک میسازد.
در عین حال، وضعیت پیش آمده این فرضیه را تقویت کرده که برخی کشورها با خلق بحران سیاسی و اجتماعی در پی بسترسازی به «امارت اسلامی» و سپردن افغانستان به کام طالبان هستند.
|
فارسی.رو |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|