مولف: نیکلای پاخومف، تحلیلگر سیاسی (واشنگتن)
سنگینی پیامد جنگ در افغانستان برای ایالات متحده امریکا تنها با شمار سربازان کشته یا زخمی، با حجم هزینه های هدر رفته، با عواقب پیشبینی ناشدهدر عرصه بین المللی و آسیبی که به سیمای بین المللی آن کشور رسیده، شمرده نمی شود. کارزار افغانستان تاثیر منفی بر افکار امریکایی ها می گذاردو در میان دیگر آسیب ها، سبب بروز تبلیغات منفی داخلی می گردد. یکی از شاخص ترین نمونه های چنین تاثیر ویرانگر، همانا قصه سرباز بوبرگدال است که ادامه اش را در هفته گذشته شاهد بودیم، هنگامی که زمان حبس خانگی پنج رهبر طالب به سر رسید.
در نگاه اول، این وضع ساده و حتا برگ برنده یی برای تبلیغات امریکا به نظر می رسد: بو برگدال به تاریخ ۳۰ جون ۲۰۰۹ توسط طالبان دستگیرشد و یگانه امریکایی بود که در جنگ افغانستان اسیر شد و پس از پنج سال گفتگو، سرانجام در ۳۱ می ۲۰۱۴ رها گردید. به نظر می رسد شعارسنتی مبنی بر این که امریکا سربازانش را رها نمی کند، عملی گردید.
اما پس از نخستین تلاش های روزنامه نگاران امریکایی در جهت آگاهی عامه از جزییات اسارت این سرباز، روشن شد که این ماجرا می تواند آسیبجدی به تبلیغات امریکا برساند. از جمله روشن شد که برگدال پیش از اسیر شدن به پدر و مادرش نوشته بود که از خدمتش در ارتش امریکا مایوساست و همسنگرانش به بدی از او یاد می کنند و بعدتر ویدیویی در دسترس قرار گرفت که در آن برگدال اسیر اعلام می کند که امریکا باید از افغانستانخارج شود و این جنگ را می توان با جنگ ویتنام مقایسه کرد.
با این وجود، مقامات امریکایی به صورت پیوسته گفتگوهایشان را به خاطر آزادی برگدال دنبال می کردند. این گفتگوها با تبادله برگدال با پنج مهمترینمجریان رژیم طالبان تا پیش از حمله ائتلاف بین المللی علیه طالبان که در گوانتانامو زندانی بودند، به پایان رسید. با توجه به موقعیت بلند تبادله شدههای طالب، روزنامه نگاران با اصرار بیشتر پرسش هایی پرداختند که طرح شان درزهای بخیه ی شیک تبلیغات امریکا را از هم گسست.
آنهایی که با برگدال مشغول خدمت سربازی بودند و نیز نظامیان دیگر خشمگین بودند و می پرسیدند چطور می توان رهبران دشمن را در بدل سربازیرها کرد که نه تنها سنگر را ترک و فرار کرده بود که در عملیات ردیابی او شش سرباز امریکایی هم جانشان را از دست داده اند. واشنگتن تلاش کردبه این اتهامات پاسخ دهد. اول، این اصل تغییرناپذیر است که «امریکا خودی ها را رها نمی کند»، دوم طالبان را بدون حساب و کتاب رها نکرده اند.آنها در حبس خانگی بسر می برند.
اما هرچه زمان می گذشت، تلاش مقامات رسمی واشنگتن در جهت این که معامله با طالبان را به سود امریکا تفسیر کنند، دشوارتر می شد. هرچند،جر و بحث ها درین مورد فروکش کردند و آنهم به دلیل موج های نو و نگرانی برانگیزتر خبرها که بیشتر با پدید آمدن «دولت اسلامی» پیوند داشتند.با این وجود، این خبر پس از گذر مدتی بازهم برگدال را به یاد می آورد؛ به ویژه پس از این که بنیادگرایان ویدیو سربریدن چند گروگان غربی را بهنشر رساندند، این پرسش با جدیت مطرح شد:
«وقتی این همه تلاش برای نجات برگدال با آن شهرت دوپهلویش صورت گرفت، چرا اسیران «دولتاسلامی» آزاد نشدند؟ علاوه برین، آشکار شد که نمایندگان نهادهای نظامی امریکا، بستگان اسیران را تهدید کرده بودند که اگر به صورت خودسر باتروریست ها وارد گفتگو شوند، با پیامدهای جرمی مطابق دکترین امریکا که هرنوع مذاکره با تروریست ها را منتی می داند، روبرو خواهند شد.
تناقض آشکاری میان دو اصل اساسی دولت امریکا پدیدار گردید: از یک سو امریکا سربازان خود را رها نمی کند اما از جانب دیگر با تروریست هاییکه گروگان می گیرند، مذاکره نمی کند. هرکدام ازین دو اصل، اگر به صورت جدا از هم در نظر گرفته شود، کاربرد تبلیغاتی خوبی دارد اما تناقضچنین آشکاری، محدودیت این دو اصل را به خوبی به نمایش گذاشت. البته مقامات رسمی واشنگتن می توانند استدلال کنند که «دولت اسلامی» گروهتروریستی است و طالبان- دشمنانی اند که در جبهه می جنگند. اگر چنین باشد، در آن صورت در مورد طالبان باید اصول حقوق بشردوستانه بین المللیرعایت شوند که در مورد طالبان این اصول رعایت نمی شوند.
تا ذهنیت عامه مشغول بحث در مورد وحشیگری های «دولت اسلامی» بود، دادستان های نظامی در جهتی که برای اکثر همقطاران برگدال از آغازروشن بود، حرکت می کردند. این دادستان ها اتهامنامه یی را علیه برگدال مبنی بر فرار از خدمت و زیرپا کردن اصول در برابر دشمن آماده میکردند. در آغاز قرار بود دادگاه به تاریخ ۸ جولای کارش را در یکی از پایگاه های نظامی تکزاس آغاز کند اما بعدتر به تاریخ ۱۷ سپتمبر موکولگردید.
و درین حال، این ماجرای جنجال برانگیز به کج گردشی دیگری برخورد: آشکار شد که قطر وعده کرده بود رهبران طالب را برای یک سال در حبسخانگی نگه دارد حالا این دوره به سر رسیده و رهبران اسلام گراها آزادند و چارسوی شان قبله. در پاسخ به این پرسش روزنامه نگارهای مصر کهاین رهبران حالا که آزادند، کجا خواهند رفت، مقامات امریکایی با ظاهری که به عمد اعتماد به نفس شان را نمایش می دهدُ می گوید: به احتمال قویکه به افغانستان بروند.
آنها چون قهرمانانی برمی گردند و نشان می دهند که طالبان حدود پانزده سال با قدرتمندترین دولت دنیا جنگیده اند و می توانند این قدرتمندرین دولت راوادار به توافقاتی کنند که به سود اسلامیست هاست. برخی از کارشناسان امریکایی تلاش می کنند خیال مردم را آسوده کنند و استدلال می کنند که اینرهبران دیگر آن قدرت رهبری سابق شان را ندارند و پیوندهای شان با طالب ها گسسه و از وضع موجود آگاهی چندانی ندارند. اما این تسلیت کافینیست زیرا اینها در زمانی دشوارتر خود را به سطح رهبری رسانده بودند و امروز هم این کار را می توانند، بگذریم از اهمیت نمادینی که آزادی آنهادارد.
در پایان خاطر نشان می کنیم که مهمترین نقش را آزاد کردن این افراد، قطر بازی کرد که فرض می شود یکی از مهمترین متحدان امریکا در خاورمیانه باشد. تبادله برگدال اولین مورد نیست -احتمالن که آخرین مورد نیز نباشد- که این شک به میان می آید که قطر در جهت منافع امریکا فعالیت میکند. نتیجه تبادله برگدال ثابت ساخت که این معامله خیلی بیشتر به سود طالبان به فرجام رسید. شاید قطر به این ترتیب می خواهد مناسبات خود رارهبران آینده افغانستان بهبود ببخشد؟
نظر نویسنده ممکن است با نظر مدیریت سایت همسان نباشد.