|
مصاحبه/ |
لطیف پدرام: روابط افغانستان و آسیای مرکزی بهگونۀ غیرقابل تصوری گسترش یافته است
/18.4.2017
یادداشت: لطیف پدرام یکی از جنجالیترین چهرههای سیاسی پانزده سال پسین است. سالها پیش حزب کنگرۀ ملی را با اهداف صریح و روشن تأسیس کرد و به زودی در جامعۀ سیاسی افغانستان مطرح گردید. دکتر پدرام از نخستین چهرههایی بود که خواستار به رسمیتشناختن خط دیورند شد و طرح فدرالیسازی افغانستان را مطرح کرد. شورای تاجیکان افغانستان را بنا نهاد و در انتخابات پارلمانی به عنوان نماینده بدخشان به مجلس راه یافت. به دلیل اظهارات صریح و تندش بارها متهم به قومگرایی و ناسیونالیسم تباری شده است. اما آقای پدرام معتقد است که در راستای عدالت اجتماعی مبارزه میکند و اهداف و برنامههای قومی- تباری ندارد. بهتازهگی پس از اظهارات آقای پدرام دربارۀ خط دیورند، شماری از نمایندهگان خشمگین مجلس افغانستان خواستار "سنگسار" و به قتل رسانیدن او شدند. اما آقای پدرام از اظهاراتش دست نکشید و بر مواضع خویش پا فشرد. در پیوند به طرح فدرالیسازی و به رسمیت شناسی خط دیورند و برخی مسایل دیگر پای صحبت آقای پدرام نشستهایم. شرح این مصاحبۀ مفصل را در زیر میخوانید.
افغانستان.رو: در روزهای اخیر اظهارات شما دربارۀ دیورند جنجالبرانگیز شد. چرا بحث دیورند را خاتمهیافته فکر میکنید؟
وقتی در پارلمان بحث خاتمهیافتن دیورند را مطرح کردم با واکنشهای تند برادران و خواهران پشتون مواجه گردیدم. آنها به جنبههای تاریخی- حقوقی این مرز نپرداختند. وقتی ما گفتیم که مرز پایانیافته است و اسناد و شواهد ارایه کردیم، آنها نگفتند که اسناد غلط است. بعد هم به لحاظ حقوقی بحث نکردند که جنجالهای حقوقی این مرز چیست. وقتی صد سال از پروندهیی بگذرد و دعوای آن باز نشود، پایانیافته محسوب میشود؛ درست مثل یک پروندۀ جنایی. وقتی ده سال یک پروندهیی را باز نکنید، سال یازدهم حق ندارید اقامۀ دعوا نمایید. دوستان پشتون بیشتر جنبههای اخلاقی و قومی قضیه را مطرح میکنند و میگویند که اقوام ما در آن طرف خط است و ما یک قوم واحد هستیم. اگر این خط رسمیت بیابد، ما از هم جدا میشویم. این دلیل، به لحاظ سیاسی، حقوقی و علمی بسیار نادرست است. حساسیتهای آنها از همین ناحیه بر میخیزد. آنها خیال میکنند که تقسیم میشوند. در ضمن، وضعیت فعلی برای یک عده از سیاستمداران و نخبهگانشان (پشتونها) سودآور است. در انتخابات و جنگهای داخلی از نیروهای بیرونی آن سوی خط استفاده میکنند. آنجا مرز تریاک، قاچاق مواد مخدر، اسلحه و ... است. درامدهای پولی در آنجا وجود دارد. آنجا منطقۀ فراقانونی است و در دنیا چنین جایی وجود ندارد. این تعصبات ناشی از مناسبات قومی، مادی و سیاسی میباشد.
افغانستان.رو: شما در کنار خط جنجالبرانگیز دیورند، بحث فدرالیسازی افغانستان را مطرح کردهاید و در این راستا کار میکنید. آیا فدرالیسم راه حل عبور از بحران کنونی در افغانستان است؟
جنجال سنگین، سراسری داخلی و خارجی بر سر مسألۀ دیورند، ما را به فدرالیسازی افغانستان مصممتر ساخت. مشکلات را با توصیههای اخلاقی و حسن نیت نمیتوان حل کرد. تا مشکلات به ادارههای فدررال واگذار نشود، حل نخواهد شد. به لحاظ هستیشناسی پدیدهها و انتولوژیک و به لحاظ ساختاری (کیفیت درونی) مسایل سیاسی افغانستان، تمرکزگراریی در هیچ زمینهیی نه منطق دارد و نه شدنی است. درحالیکه ممکن است که چنین چیزی را احمال کرده باشند. در تفکر هم همین طور است. وقتی در فلسه و تفکر به پلورالیزم سیاسی تأکید میکنیم، در قدرت هم همین طور است. شما نمیتوانید قدرت و ساختار سیاسی را در اختیار یک مجموعه، یک قوم و یا ساختار سیاسی خاص بگذارید. عصر سیاسی و عقلانیت مدرن ایجاب میکند که در همه زمینهها به سوی تکثرگرایی پیش برویم. در زمینۀ سیاست و احترام به یکدیگر، در زمینۀ رواداری و در زمینۀ توزیع عادلانۀ قدرت. در مورد توزیع عادلانۀ ثروت و توزیع عادلانۀ تصمیمگیری ما نیازمند تکثرگرایی هستیم. توزیع عادلانۀ تصمیمگیری یک بحث مهم است. ژاک دریدا در کتاب حجیم "تصمیم" میگوید که در ساختارهای متمرکز اصولاً بحث تصمیمگیری عمومی منتفی است. چگونه ممکن است که دربارۀ یک مسألۀ مهم ملی تصمیم بگیرد و آحاد مردم در جریان نباشند. از این لحاظ، هم به لحاظ فلسفی، هم به لحاظ جامعه شناختی و هم به لحاظ اخلاقی نمیتوانید در این قرن با رژیمهای متمرکز یک دست زندهگی کنید.
فدرالیسم پس از تجربۀ ساختارهای متمرکزِ رژیمهای شاهیمشروطه و سلطنتی مطرح شده است. جمهوری فدرال یک ساختار مدرن است و ظرفیت تقسیم قدرت و دموکراتیکشدن در ساختارهای فدرال بیشتتر است. جدایی از مسأله افغانستان، به لحاظ نظری نیز فدرالیسم در جوامع مثل افغانستان رهگشا است. ما فدرالیسم را مطرح کردیم تا مردم بتوانند خود تصمیمگیری کنند و فرصت حضور آنان در صحنه وجود داشته باشد.
افغانستان.رو: پس از طرح مباحثی مانند به رسمیتشناختن خط دیورند و فدرالیسازی افغانستان، به قومگرایی و حرکتهای تباری متهم شدهاید. چه پیوندی میان مبحث قومیت و فدرالیسم در افغانستان وجود دارد؟
چند دلیل عمده وجود دارد. یکی از دلایل مخالفت با من این است که منفعتهای سیاسیشان به خطر میافتد. منفعت سیاسی آنان در نظام متمرکز تأمین شده و ایجاد نظام دموکراتیک منفعت آنان را نابود میکند. در عین حال، آنها نوعی ادعای مالکیت بر این سرزمین دارند و فکر میکنند که این کشور از آن آنهاست. اما عدۀ دیگر واقعاً نمیدانند. یک عده فکر میکنند که این بحثها غلط و از بیخ باطل است. این گروه قصدی ندارند. این طوری نیست که بگوییم تمام پشتونها قصد دارند و همۀ آنها دشمن فدرالیسم و خط دیورند هستند. عدهیی خاص مغرض هستند. شماری میدانند و کتمان میکنند. یک عده میدانند و رو در روی آدم قرار میگیرند. اما همۀ این به قول میشل فوکو "جرسومۀ" قدرت است. قدرت چیزی خیلی مهم است و چگونه باید حفظ شود. حفظ قدرت برای همۀ نظامها و حکام مهم است. برای همین زندان میسازند، قانون میسازند و قوۀ قضاییه میسازند که نظمعامه رعایت شود. در عین حال، هر رژیمی حفاظت از خود را اولویت خویش قرار میدهد تا فرو نپاشد. برای استحکام خود دلیل و استدلال میگوید؛ اما منطق درست ارایه نمیکند.
افغانستان.رو: به محض ارایۀ طرح فدرالسازی، برچسپهای تجزیهطلبی، تضعیف حاکمیت ملی و اقتدار دولت مرکزی وارد میشود. آیا فدرالیسم به تجزیه کشور و تضعیف دولت مرکزی میانجامد؟
ما در کنگرۀ ملی افغانستان طرفدار تجزیه نیستیم. همواره گفتهایم که افغانستان را در همین چارچوب- استعماری و یا غیراستعماری- به عنوان سرزمین پذیرفتهایم و در آن با همین اقوام، فرهنگها و همسایهها زندهگی میکنیم. برای اینکه این کشور تجزیه نشود، ما میگوییم که باید حقوق مردم به طور عادلانه و دموکراتیک اعاده شود تا ما با خطر جنگ داخلی روبرو نشویم. بحث فدرالسازی ما برای جلوگیری از تجزیه است.
تضعیف دولت مرکزی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. آیا با عملیشدن طرح فدرال با تضعیف دولت مرکزی مواجه میشویم یا با دموکراتیک شدن ساختارها؟
ما در افغانستان استبدادی خیال میکنیم که دموکراتیکشدن ساختار به معنای تضعیف دولت مرکزی است. در افغانستان رییسجمهور به مثابۀ شاه مستبد و مطلقه در پی آن است که وقتی دستور میدهد شرق و غرب افغانستان بلرزد و مردم نپرسند که دستور تو قانونی و به نفع مردم است و یا خیر. تصور شکل گرفتۀ ما در جامعۀ استبدادی افغانستان از قدرت همین است. اما ما معتقدیم که قدرت واقعی زمانی ایجاد میشود که ترس وجود نداشته باشد. در فدرالیسم ترس میشکند. در جامعۀ دموکراتیک ترس میشکند. در فرانسه که یک قدرت بزرگ است، ترس وجود ندارد. در امریکا که یک قدرت بزرگ است، آزادی تمامعیار وجود دارد. درست است که در بیرون مرزهایهایشان جنایت میکنند. قدرت واقعی در سیاست، مشروعیت خویش را از ارادۀ مردم میگیرد. حکومتهایی قدرتمند است که مردم از آنها نترسد. هرجاییکه احساس کردید رژیمی وجود دارد که مردم از آنها میترسد، مطمین باشید که آن رژیم بسیار ضعیف است. دربارۀ دکتاتورها زیاد نوشته شده است. همۀ دکتاتورها آدمهای بسیار ضعیفی هستند. از بس ترسو هستند به شدت از خود محافظت میکنند. هیچ دکتاتور شجاع در جهان وجود ندارد. گاندی شجاع است و یا هیتلر؟ مشخص است که گاندی شجاع است.
افغانستان.رو: طرح فدرالسازی شما حاوی چه مسایلی است؟ چه الگویی را برای افغانستان در نظر گرفتهاید؟
الگوهای مختلفی وجود دارد. ساختارهای مختلفی برای تقسیم قدرت فدرالی و نحوۀ مدیریت اداری آن وجود دارد. مثلاً در فدرالیسم سویس بحث زبان به عنوان یک بحث طبیعی در نظر گرفته شده است.
در طرح ما ویژهگیهای جغرافیایی، فرهنگی و ارضی مد نظر گرفته شده است. اما بحث قومی مطرح نیست. اقوام در اینجا مختلط هستند. اما در برخی مناطق مثل هزارهجات میتوان به جغرافیا به گونۀ قومی هم نگاه کرد. اما در کندز و هرات و برخی مناطق دیگر جداسازی قومی مشکل است. اقوام باهم خلط شدهاند. باهم داد و ستد دارند. همسایۀ یک دیگر هستند. ما نیازمند یک فورم اعلام ناشده و اصلاحات دموکراتیک هستیم. با ساختارهایی مثل سویدن نمیتوان این جا پیش رفت.
یکی از نمونهها عجالتاً این است که ساختار فدرال در افغانستان نباید قومی باشد. شباهتهای جغرافیای و فرهنگی را مدنظر قرار دهیم. زونهایی را به لحاظ اقتصادی مورد توجه قرار دهیم. برخی استادان دانشگاه زونهای اقتصادی را طرح کردهاند که براساس آن هشت زون مدنظر گرفته شده است. جغرافیای اقتصادی- فرهنگی در گذشتۀ تاریخی افغانستان زمینه هم دارد. البته در گذشته به گونۀ ملکالطوایفی بوده است، اما به لحاظ تقسیم سوری این زونها بوده است. زون قطغن، مشرقی، کابل و... وجود داشته است. اما محتوای آن فئودالیته بوده است. در زمان حزب دموکراتیک هم زونها وجود داشت. زونها هر کدام داری رییس بود. بعد هر یک از این زونها را کشورهای مشخص حمایت میکردند.
ما باور داریم که باید اسامبلههای محلی به وجود آید. نصبالعین ما برای فدرالیسازی مشابهتهای اقتصادی- اجتماعی و سهولتهای منطقهیی است. قانون فدرال باید ساخته شود. قوانین محلی وجود داشته باشد. بودجهها محلی شوند. یک سهمیه برای خزانهداری کشور مدنظر بگیریم. یک سهمیه برای خود ایالتهای فدرال. این فورم پیشنهادی ماست. اما چون مسأله تخصصی است، میشود که فورمهای بهتری را پیشنهاد کرد. اما در مجموع ما مصمم به فدرالیسازی افغانستان هستیم. اما عناصر فدرالیسم را آدمهای متخصص میتوانند طرح بریزند. فعلاً برای ما پذیرفتن فدرالیسم مقدم بر ساختار و زمان تطبیق آن میباشد.
برای ما مهم است که ساختار استبدادی کنونی را بشکنیم تا کسی خیال نکند که به تنهایی مالک این سرزمین است.
افغانستان.رو: آیا ممکن است این ساختار استبدادی بشکند و مسایل حساس و جنجالبرانگیزی را که شما مطرح میکنید، به کرسی بنشیند؟
با توجه به وضعیت افغانستان و گذار جهان به سوی نظام غیر متمرکز اجرایی شدن این طرح ناممکن و ناشدنی نیست.
همین اکنون هم به گونۀ اعلام ناشده زونها وجود دارد. حوزۀ هرات معلوم است. حوزۀ مزار، میمنه و جوزجان هم واضح میباشد.
مهمتر از همه اینکه حلقاتی در کشورهای تأثیرگذاری مثل امریکا و انگلیس طرح فدرالیسازی افغانستان را مطرح کردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که افغانستان باید فدرالی شود. پانزده سال پیش وقتی این بحث را مطرح کردیم، کشورهای تأثیرگذار سکوت کرده بودند. اما حالا ما در یک شرایط دیگر قرار داریم. چند وقت پیش نماینده اتحادیۀ اروپا هم گفت که افغانستان باید غیرمتمرکز شود. به همین نتیجه هم که رسیدهاند که این کشور غیرمتمرکز شود، یک گام به پیش است.
افغانستان.رو: به نظر می رسد روابط افغانستان با کشورهای آسیای مرکزی در حال گسترش است. روابط بازرگانی کابل با تاشکند، دوشنبه، آستانه و سایر کشورهای آسیای مرکزی در حال افزایش است. نگاه شما به گسترش این روابط چیست؟
افغانستان راهی جز نزدیکی با کشورهای آسیای مرکزی ندارد. ما در همسایگی این کشورها قرار داریم. نه میتوانند ما را از این جغرافیا حذف کنند و در جای دیگری ببرند، نه هم کشورهای آسیای مرکزی میتوانند دست به جابجایی جدید بزنند. افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی راه دیگری جز گفتوگو ندارند.
در زمان اتحاد جماهیر شوروی اصلاً گفتوگویی میان افغانستان و این کشورها وجود نداشت. اما حالا دروازهها باز است. تجارت و روابط کشوری آزاد است. از سال 92 به بعد نزدیکیهایی ایجاد شده است که در گذشته اصلاً کسی تصورش را هم نمیتوانست بکند که یک روزی این اتفاق میافتد که در بدخشان چند پلی ساخته شود و بعد مردم به گونۀ آزادانه بروند و از تاجکستان سودایشان را بخرند و برگردند. این نزدیکیها بسیار قطعی، چشمگیر و روشن است. من متعقدم که روابط توسعه پیدا خواهد کرد. به خاطر اینکه امنیت و اقتصاد این کشورها ایجاب میکند که باهم متحد باشند. نا امنی در حوزهیی که ما زندهگی میکنیم به نفع هیچ کسی نیست. حتا همین کشورهاییکه درگیر جنگ هستند، میدانند که این جنگ به نفعشان نیست. هند و پاکستان و افغانستان که درگیر جنگ هستند میدانند که ادامۀ وضعیت به سودشان نیست. اما مسایل حل ناشده دارند و میخواهند اقتدار خود را تأمین بکنند. بدون شک حوزۀ آسیایی ایجاد خواهد شد. شانگهای یک گام بسیار مهم است. فعلاً بحث برای ایجاد یک اتحاد آسیایی اسلامی در کشورهای منطقه جریان دارد. اتحادیههای منطقهیی اقتصادی در حال شکلگیری است.
افغانستان.رو: کشورهای آسیای مرکزی و روسیه در یک سال پسین به شدت نگران تشدید بحران در افغانستان هستند. رشد افراطیت، گسترش نا امنی در شمال و آغاز فعالیتهای داعش باعث نگرانی و تشویش این کشورها گردیده است. این نگرانی تا چه اندازه جدی است؟
این نگرانی جدی است. این کشورها چندین نوع رابطه باهم دارند. صرف نظر از اختلافات و بحرانهایی که به دلیل سیاسی و اقتدار و.. بر این کشورها وارد شده است. این کشورها دارای جغرافیای تمدنی واحد و دو سه حوزه فرهنگی مشترک هستند که بسیار باهم نزدیک میباشند. یکی فرهنگ ترک تبارهاست که از سینکیانگ چین تا قزاقستان زندهگی میکنند، پیروز مکتب اهل سنت هستند و در گذشته به زبان فارسی تکلم میکردند. اقوام در این منطقه تقسیم شده است. ازبکها و ترکمنها در این سوی سرحد هم هستند و در آن طرف سرحد هم. تاجیکها این طرف هم هستند و آن طرف هم. این اقوام در قرن و در زمان خط کشیهای هند بریتانوی و روسیه تزاری به اجبار جدا شدند. جغرافیای کلان خراسان را پارچه پارچه ساختند. برای اینکه خراسان در آینده میتوانست در برابر قدرتهای بزرگ صفآرایی بکند.
اکنون هم این کشورها بسیار باهم نزدیک هستند. وضعیت اقتصادی این کشورها بسیار به هم مرتبط است. بحران اقتصادی در یکی از این کشورها کشور دیگر را متأثر میسازد. همین لحظه اگر در بدخشان تاجکستان جنگ کوتاه یک روزه شود، مطمین باشید که برق ما در چند ولسوالی بدخشان افغانستان قطع میشود، مواد غذایی نمیآید و با کمبود داکتر مواجه خواهیم شد.
در سوی دیگر، تجارت میان افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی گسترش یافته است. ما از قزاقستان گندم میآوریم. از ترکمنستان، تیل و نفت و گاز میآوریم. از تاجیکستان سمنت و مواد ساختمانی و المونیم وارد میکنیم. به این کشورها میوه صادر میکنیم.
با وجود فروپاشی شوروی اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی هنوز باهم گره خورده است. سالهای طولانی نیاز است که این اقتصادها مستقل از یک دیگر شوند. اقتصاد آسیای مرکزی با روسیه هم همین طور است. به لحاظ تمدنی این کشورها حوزۀ ژئوپولتیک واحد و بسیار نزدیک به هم هستند. همسایه و همنشین هستند و طبیعتاً این بحرانها میتواند این کشورها را به خطر مواجه سازد. بحران در این سو جداً این کشورها را با خطر مواجه میسازد و آنها با قاطعیت در برابر طالبان و داعش ایستادهگی میکنند.
افغانستان.رو: اوضاع افغانستان به مرور پیچیده میشود. حیطۀ اقتدار طالبان افزایش یافته و داعش نیز به عنوان چالش جدید در برابر حکومت قرار گرفته است. با این وضع، پیشبینی میکنید انتخابات پارلمانی در سال جاری و انتخابات ریاستجمهوری مطابق قانون برگزار شود؟
در مورد انتخابات پارلمانی حکومت هنوز ابراز آمادهگی قطعی نکرده است. بحثهایی وجود دارد که انتخابات در ماه عقرب برگزار شود؛ اما ماه عقرب آغاز زمستان است. در مناطق سرحدی افغانستان هوا سرد میشود. در عین حال، امکانات مادی و تخنیکی برگزاری انتخابات هنوز فراهم نشده است. حکومت و پارلمان بحث دارند که اگر توان مادی برگزاری انتخابات را ندارند، بهتر است هر دو انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی یک جا برگزار شود. اما نه به این معنیکه انتخابات پارلمانی در موقع برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر بیافتد. بلکه باید انتخابات ریاست جمهوری پیشتر برگزار شود. به فرض اگر انتخابات پارلمانی در ماه عقرب برگزار میشود، باید ریاستجمهوری نیز در همین ماه برگزار گردد. اما تا هنوز کمیسسیون انتخابات موضع دقیق در این زمینه نداشته است. شاید آقای غنی هم مایل باشد که بحران میان ریاستجمهوری و پارلمان ادامه پیدا کند و انتخابات ریاستجمهوری هم به تأخیر بیافتد و مطابق قانون اساسی برگزار نشود.
افغانستان.رو: به عنوان آخرین پرسش، دربارۀ آیندۀ سیاسی خودتان بگویید. در انتخابات پارلمانی نامزد میشوید و یا منتظر انتخابات ریاستجمهوری میمانید؟
هنوز با دوستان کنگرۀ ملی در این زمینه تصمیم نگرفتهایم. ولی مسلماً برای انتخابات پارلمانی این بار یک مجموعۀ پنجاه- صد نفر را از آدرس کنگرۀ ملی در ولایت مختلف کاندیدا میدهیم. تصمیم داریم تعداد بیشتری را وارد مجلس نمایندهگان سازیم. البته برای ارایۀ برنامهها و تبلیغات خوب نیازمند هزینه هستیم. اگر با دوستانم در کنگرۀ ملی به نتیجه برسم، برای انتخابات ریاست جمهوری آمادهگی دارم. به هر رو، از عرصۀ فعالیتهای سیاسی کنار نخواهیم کشید. باید در صحنۀ سیاسی حضور داشته باشیم. دیگر این طوری نیست که فضا را واگذار بکنیم به یک تعداد آدمهاییکه خیال میکنند سرزمین مال آنهاست. حتا اگر ببازیم هم باید در میدان حضور داشته باشیم. سنت کاندیداتوری از یک قوم مشخص را خواهیم شکست. اگر دیگران وارد میدان نشوند، ما وارد خواهیم شد. مثل انتخابات 2014 میدان را خالی نمیمانیم.
|
Afghanistan.ru |
ارسال اين صفحه به دوستتان
برای چاپ
|
|
|
|